عشق پر دردسر پارت ۱۶

ادامه حرفای نیکا :
خواستم حرفمو ادامه بدم که دیدم گوشیو قطع کرد نمیدونستم باید چی کار کنم، رفتم بالا پیش دیانا دیدم خوابه . سعی کردم که بیدار نشه ولی بیدار شد و ازم پرسید که به ارسلان خبر دادم یا نه؟ منم گفتم آره


#دیانا
خوابم برده بود با اومدن نیکا بیدار شدم . ازش پرسیدم که به ارسلان خبر دادهکه اردیان بدنیا اومده یا نه ؟ اونم گفت اره و خیالم راحت شد
بعد از چند روز مرخص شدم و رفتم خونه توی این چند وقت نیکا پیشم بود همراه با ممد
یه دیدم گوشیه نیکا زنگ خورد و بهش خبر دادم اونم گفت خودت جواب بده منم جواب دادم دیدم ممد بود
داشتم شاخ در می‌آوردم چون نیکا ممد رک توی گوشیش زندگیم سیو کرده بود
اونجا بود که فهمیدم که اونا با هم رابطه دارن



#نیکا
توی آشپزخونه بودم که دیدم گوشیم زنگ خورد به دیا گفتم که جواب بده . کارم تموم شد رفتم بیرون ازش سوال کردم که کی بود
چون قرار بود پانیذ زنگ بزنه



#دیانا
ازم سوال کردم که کی بود منم با خنده گفتم که زندگیت بود که زنگ زد تازه خیلیم سلام رسوند



#نیکا
اونجا بود که از خجالت آب شدم نمیدونستم چی باید بگم فقط گفتم که م....م....من.......



#دیانا
حرفشو قطع کردم و ازش پرسیدم که دوسش داره؟
اینم از پارتی که قولشو داده بودم
اگه لایک هاش به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۲)

عشق پر دردسر پارت ۱۷

عشق پر دردسر پارت ۱۸

عشق پر دردسر پارت ۱۵

عشق پر دردسر پارت ۱۴

رمان بغلی من پارت ۴۹دیانا: با خجالت سلام دادم یاشار: من برم ...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط